بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
آلا؛ مفاتیح الجنان
آداب اذن دخول خواندن
قالُوا غَداً نَأْتِي دِيارَ الْحِمیٰ
وَيَنْزِلُ الرَّكْبُ بِمَغْناهُمُ
گفتند فردا به سرزمین قُرق شده میرسیم
و کاروان به دولتسرای آنان بار اندازد
فَكُلُّ مَنْ كانَ مُطِيعاً لَهُمْ
أَصْبَحَ مَسْرُوراً بِلُقْياهُمُ
پس هرکه فرمانبردار ایشان بوده
به دیدارشان شادمان گردد
قُلْتُ فَلِي ذَنْبٌ فَما حِيلَتِي
بِأَيِّ وَجْهٍ أَتَلَقَّاهُمُ
گفتم چاره من گنهکار چیست؟
و با چه رویی ایشان را دیدار کنم؟
قالُوا أَليْسَ العَفْوُ مِنْ شَأْنِهِمْ
لَا سِيَّما عَمَّنْ تَرَجَّاهُمُ
گفتند مگر گذشت شیوه آنان نیست
به ویژه از کسی که به آنان امید بست
فَجِئْتُهُمْ أَسْعیٰ إِلیٰ بابِهِمْ
أَرْجُوهُمُ طَوْراً وَأَخْشاهُمُ
پس به محضرشان آمدم و به درگاهشان شتافتم
یک بار به آنان امید دارم و بار دیگر ترس و بیم از آنها
هَا عَبْدُكَ وَاقفٌ ذَلِيْلٌ
بِالْبَابِ يَمُدُّ كَفَّ سَائِلٍ
این بنده تو است که خاکسارانه ایستاده
و بر درگه تو دست گدایی را برافراشته
قَدْ عَزَّ عَليَّ سُوءُ حَالِي
ما يَفْعَلُ مَا فَعَلْتُ عاقِلٌ
حال ِ بدِ من برایم خیلی گران است
آنچه کردهام را هیچ عاقلی انجام نمیدهد
يَا أَكْرَمَ مَنْ رَجاهُ رَاجٍ
عَنْ بَابِكَ لَايُرَدُّ سَائِلٌ
ای بزرگوارترین کسی که امیدوار، به او امید دارد
از درگه تو هیچ گدایی برگردانده نمیشود
شاهـا چـو تـو را سگـی ببایـد
گر من شوم آن سـگِ تـو شایـد
هستـم سگکـی ز حبـس جستـه
بـر شـاخ گــل هــوات بستــه
خود را به خودی کشیـده از جُل
پیــش تــو کشیـده از سـر ذُل
افکن نظری بر این سگ خویش
سنگـم مـزن و مرانـم از پیـش
Designed by Hamid Reza Niroomand @ Aftab.cc